داستان فیلم در سال 1908 میلادی، چیف پس از سال‌ها مخفی شدن در مکزیک، بازگشته تا طلای دزدیده شده‌ای را که در تپه‌های مونتانا پنهان شده، به دست آورد. در این میان او گروهی از اقراد را با هم متحد می‌کند تا با فردی به نام "آنجل" که او نیز به دنبال طلاها است، مبارزه کنند و ...

زن جوانی که در حاشیه شهر زندگی می کند با مرد جوانی که از جامعه طرد شده یک سفر جاده ای را آغاز می کنند. آنها تلاش می کنند تا با دور شدن از خانه‌، گذشته وحشتناک خود را پشت سر بگذارند اما ...

داستان فیلم از جایی شروع می‌شود که در آن مردم شهر ددوود برای گرامیداشت یاد و خاطره‌ی داکوتا استیت هوود دور هم جمع شده‌اند. غافل از اینکه ، مالک بخش اصلی شهر با کلانتر در حال درگیری است و…

“لیبی دِی” در دوران کودکی طِی یک اتفاق وحشتناک پدر و مادر خود را از دست می دهد. حال وی پس از مدت زمان 30 سال که از آن حادثه می گذرد ، قبول می کند که با حقایق دردناک آن شب رو به رو شود. اما …

دو زوج عاشق دبیرستانی سابق پس از سالها دوری از یکدیگر تصمیم می گیرند به شهر کوچک مادری شان بازگردند اما…

چندین دهه بعد از پایان جنگ جهانی دوم با کشتن آدولف هیتلر در طول یک عملیات مخفی، قهرمان ناستوده آمریکایی، کلوین بار، توسط دولت فراخوانده می شود تا این بار پاگنده افسانه ای را شکار کند. آنها معتقدند که پاگنده دارای یک طاعون کشنده است که می تواند نسل انسان را نابود کند…

در دوران جنگ داخلی آمریکا ، یک کشاورز فقیر از میسیسیپی هدایت گروهی از برده های مبارز و ستم دیده را بر عهده می گیرد تا علیه ارتش کنفدراسیون شورش کنند. اما…

فیلم هفت دلاور، درباره هفت تیرانداز به سرپرستی مردی به نام کریس آدامز (با بازی دنزل واشنگتن) در غرب وحشی است که تصمیم می‌گیرند از مردم یک دهکده در برابر راهزنان دفاع کنند…

داستان فیلم دربارهٔ روی و پسر بیولوژیکی هشت ساله‌اش آلتون است و زمانی که متوجه می‌شود آلتون قدرت‌های خاصی دارد و فردی طبیعی نیست، از آن هنگام در حال فرار از دست مقامات فدرال و محلی هستند....

داستان در مورد پسربچه ای 5 ساله و با روحیه بنام "جک" می باشد که مادر دلسوزش از او مراقبت می کند. مثل تمام مادرهای مهربان دیگر، مادر جک هم خودش را وقف جک می کند تا او خوشحال و در امان باشد. اما زندگی آنها معمولی نیست، آنها درون مکانی محبوس شده اند که آن را "اتاق" می نامند. تا اینکه سرانجام حس کنجکاوی جک، مادر را مجبور می کند که ریسک کند از آنجا فرار کنند و دنیای بیرون را ببینند...

«دکتر لاول» (نيسن)، در شهري در کنار جنگل هاي کارولايناي شمالي، «نل» (فاستر) را پيدا مي کند؛ دختري سي ساله اي که سال هاست در قلب جنگل ها، در کلبه اي با مادر لالش زندگي مي کرده است. مادر «نل» به تازگي مرده و همين باعث توجه ديگران به «نل» شده است. در نخستين برخوردها «دکتر لاول»، «نل» را وحشي، هراسان از انسان و نور و شهر و هر وجهي از تمدن مي بيند. اما دخترک باهوش است...